Archive for 27 آوریل 2011

Articles

سعدی و باری مارستن و شاه و باری و وزیر و باری و راوی و باری

In Uncategorized on 2011/04/27 توسط ukiniran

باری مارستن، سخنگوی فارسی وزارت خارجه بریتانیا، به کمک باری مارستن حکایتی از سعدی می‌خواند. امیدواریم از این حکایت و اجرای باری لذت ببرید.

برای ارائه نظرات خود می توانید از همین بلاگ ویا صفحه فیسبوک ما استفاده کنید

http://www.faceboo.com/ukiniran

يكي از ملوك عجم حكايت كنند كه دست تطاول به مال رعيت دراز كرده بود و جور و اذيت آغاز كرده ، تا به جايي كه خلق از مكايد فعلش به جهان برفتند و از كربت جورش راه غربت گرفتند. چون رعيت كم شد ارتفاع ولايت نقصان پذيرفت و خزانه تهي ماند و دشمنان زور آوردند.

هر كه فريادرس روز مصيبت خواهد
 
گو در ايام سلامت به جوانمردى كوش
 
بنده حلقه به گوش ار ننوازى برود
 
لطف كن كه بيگانه شود حلقه به گوش
 
باري، به مجلس او در ، كتاب شاهنامه همي خواندند در زوال مملكت ضحاك و عهد فريدون. وزير ملك را پرسيد : هيچ توان دانستن كه فريدون كه گنج و ملك و حشم نداشت چگونه بر او مملكت مقرر شد؟ گفت : آن چنان كه شنيدي خلقي برو به تعصب گرد آمدند و تقويت كردند و پادشاهي يافت . گفت : اي ملك چو گرد آمدن خلقي موجب پادشاهيست تو مر خلق را پريشان براي چه مي كني؟ مگر سر پادشاهي كردن نداري؟

همان به كه لشكر به جان پرورى
 
كه سلطان به لشكر كند سرورى
 
ملك گفت : موجب گردآمدن سپاه و رعيت چه باشد؟ گفت : پادشاه را كرم بايد تا برو گرد آيند و رحمت تا در پناه دولتش ايمن نشينند و تو را اين هر دو نيست.

نكند جور پيشه سلطانى
 
كه نيايد ز گرگ چوپانى
 
پادشاهى كه طرح ظلم افكند
 
پاى ديوار ملك خويش بكند

ملك را پند وزير ناصح ، موافق طبع مخالف نيامد . روي ازين سخن درهم كشيد و به زندانش فرستاد.بسي برنيامد كه بني عم سلطان بمنازعت خاستند و ملك پدر خواستند . قومي كه از دست تطاول او بجان آمده بودند و پريشان شده، بر ايشان گرد آمدند و تقويت كردند تا ملك از تصرف اين بدر رفت و بر آنان مقرر شد.

پادشاهى كو روا دارد ستم بر زير دست
 
دوستدارش روز سختى دشمن زورآور است
 
با رعيت صلح كن وز جنگ ايمن نشين
 
زانكه شاهنشاه عادل را رعيت لشكر است